هانیه ناطقی
«هانیه ناطقی»، داستاننویس اهل افغانستان، مهاجر در مشهد، متولد 1368 خورشیدی.
او را با انجمن داستان صندلیهای روبهرو (راویان داستان) میشناسم. هنرمندی است که از تابستان 1394 داستان مینویسد و از سال 96 رویکرد جدیتری به داستان گرفته و در کنار نوشتن، روابط عمومی انجمن را نیز عهدهدار شده است. مشتاقم مجموعه داستانش را بخوانم، کتابی که میگوید: «اگر قسمت باشد به زودی منتشر میشود.»
«رد خون روی پیراهن»
هانیه ناطقی
سیزدهم اسد هوا به شدت داغ و آفتاب تموز سینهکش کف حولی را سوزان کرده بود. امین در بالاخانه خوابیده بود و خورشید مستقیم بر جانش میتابید. جلال هم صبح وقت به طرف کورسش رفته بود، بدونی که چای صبحش را بخورد. شلنگ آب را به طرف درختان تاک داخل حولی گرفتم تا خنکای درختان هوای داخل خانه را تازه بسازد. فرشی را کنار باغچه زیر پای درخت پهن کردم. صدای سوت دیگ بخار بالا شد. امین را که در بالاخانه بود صدا زدم.
– امین جان، بیداری جانم یا نی؟ امین…
: بیدار استوم.
– چطوره حالت، هنوزم بیحالی؟ کدام جایتم درد داره؟
: نی، بخی خوب استوم.
– خو خوب که هستی، بیا که هوای تازه د جانت بشینه و کمی تازه شوی.
چیزی نگذشت که امین از زینه ها پایین شد. سرم را که بالا آوردم گویی پدر از زینه ها پایین میآمد. پاهایم سست شدند. خود را به درختان تاک دستنشاندهی پدر تکیه دادم.