جنگ ارزگان
«تعداد سپاه امیرعبدالرحمنخان در آن محاصره و محاربهی آخری به سیهزار سپاه نظام و چهل عراده توپ و شصتهزار ایلجاری رسیده بود؛ و جمعیت بربریها آنچه از اهالی خود آن نقاط با آنچه از بربریهای داخله به آنها پیوسته بودند، همهجهت دوازدههزار مرد جنگی در مقابل حملات شدید افاغنه حاضر داشتند…
منجمله یکنفر بربری پشت سنگی را سنگر قرار داده بود 21 نفر سپاهی افغان را به گلوله زد.
در تفنگ 22 وقتی سمبهی روی فشنگ را میزد از هر طرف به جانب او شلیک کردند تا شش تیر خورد و از کار ماند. افاغنه رفتند سرش را ببرند، وقتی به او نزدیک شدند، از جا برخاست و با کارد دو نفر را مجروح سخت نمود، آن وقت مقتول شد.
و هکذا اکثر آنها کمال شجاعت را به خرج دادند. لیکن چون اهالی اُرازگان و نقاط محکمهی آن نواحی رئیس مخصوصی نداشتند در فصل پاییز 1310 ق. نفاق بین آنها درگرفت و بنای لجاجت را با یکدیگر گذاشتند.
بعضی از آن قوم که گلهدار بودند و همهساله از چمنها علوفه برای خوراک گوسفندان و دوّاب خود ذخیره میکردند، در اینوقت بدان خیال افتاده پی کارهای شخصی خود رفتند و درّه و راهها را واگذاشتند و جمعی رشوه گرفته تفرقه میان طایفهی خود انداختند تا افاغنه از هر طرف حمله آورده داخل اُلگای آنها شدند و در نقطهی سنگده ارازگان بربریها اجماعی کردند و جنگ سختی روی داد.
بعد از دو ساعت مقابله، قلعهی آنها از توپ منهدم گردید و به کوهسار متفرق شدند و لشکریان دست به قتل و غارت گشودند و آنچه خواستند کردند.
منجمله چندین طفل را به سرنیزهها برداشتند و بسیاری زنان را سینه بریدند و مردان آنها را کشتند و اُناث و ذکور نکومنظری که در آن طایفه بود همه را اسیر نمودند.»
پینوشت
آنچه خواندید گزارش ریاضی هروی در عین والوقایع است که از نسخه خطی نقل میکنم.
امیدوارم بتوانم نسخه تصحیحشده را با همکاری دوستانم به انجام رسانم.
/مرتضی شاهترابی/